داستان راز زندگی

در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فرا خواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند.

یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: خداوندا آن را در زیر زمین مدفون کن.

فرشته ی دیگری گفت: آن را در زیر دریاها قرار بده.

ولی خداوند فرمود: اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آنرا بیابند در حالی که من می خواهم راز زندگی در دسترس همه ی بندگانم باشد.

در این هنگام یکی از فرشتگان گفت: فهمیدم کجا ای خدای مهربان،

 راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگاه کند. و خداوند این فکر را پسندید.

  کتاب «نشان لیاقت عشق»

    برگردان: بهنام زاده